برای من نیستند! دل به خواستن و داشتن شان. نمی توانم بسپارم! از گرمای دستانم، می روند از تماشای چشمانم،می روند از صدای واژه هایم،می روند می روند آخر! . در هیچ دلی انحصارا جایی ندارم . یغمای من پاییز آدم ها زودتر از هر فصل دیگری به قلبم می رسد من در میان سایه ها جایی برای فهمیده شدن ندارم مرا برای ابد برای خودت بردار +دلم بهونه گیر شده، البته حق هم داره. نمیشه بارها بهش زهر بخورونی و هنوزم سالم بتپه! نمیشه به زور بخوای در دلی جا داشته باشی و نشه و بازم
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت